ADRIEN2009

ADRIEN2009

سلام خدمت همگی این دومین وبلاگ من هستش امیدوارم در این وبلاگ اوقاتی خوبی رو بگذرونید هرکسی که خواست در این وبلاگ نویسنده بشه درخواستش قبول میشه

تلاش برای فرار پارت 1

تلاش برای فرار پارت 1

این اولین پارت از رمان تلاش برای فرار است امیدوارم استقبال خوبی ازش بشه

ساعت 7:30 صبح بود جیل در خانه اش بود و داشت اطلاعاتی که از شرکت آمبرلا به دست اورده بود را برای همکارش کریس ردفیلد از طریق ایمیل ارسال میکرد ناگهان سنگ کوچکی به پنجره برخورد کرد در پنچره را باز کرد و سنگ را دید که کاغذی دور ان پیچیده شده است در آن نوشته شده بود:ساعت 12 شب اولین حمله به راکون سیتی رخ میده سعی کن تا اون زمان از شهر بری بیرون حیفه که نیروی ویژه stars اینطوری بمیره

جیل:اینو کی نوشته هرکی که نوشته احتمالا از این ولای معتاده ولش

اطلاعات را برای کریس ارسال کرد اما ذهنش خیلی درگیر نوشته ای بود که به طور ناگهانی آن هم در ساعت 7:45 صبح به طور ناگهانی و غیر منتظره برایش فرستاده بودند ولی به آن اهمیتی نداد ساعت 9 صبح رفت سرکارش امروز خیلی کار زیادی نداشت به همین دلیل میتوانست ساعت 11 صبح به خانه برگردد اسنادی که مربوط به قتل را طبقه بندی میکرد که رئیس گروه آبرت وسکر رو صدا زد

وسکر:ولنتاین بیا به دفترم

جیل:مشکلی پیش اومده رئیس؟

وسکر:چیزی درباره حمله 12 شب به راکون سیتی میدونی؟

جیل زیر زبونی گفت:پس کار تو بوده

وسکر:چیزی گفتی؟

جیل:نه فقط....داشتم درباره اش فکر میکردم..نه درباره اش چیزی نشنیدم خبریه؟

وسکر:یه شخص ناشناس برای همه ی اعضای stars نوشته ای که پیچیده شده به سنگ فرستاده.....الان همه ذهنشون درگیر این مسئله هست

جیل:خیلی عجیبه و همچنین خیلی خنده دار.....چند روز پیش یه سری شایعه ها درباره شرکت آمبرلا به بیرون درز کرده که مربوط بوده به ساخت یه ویروس به نظرتون ربطی به این قضیه داره؟

وسکر:نه فکر نمیکنم به هر حال خودت گفتی که یه شایعه اس پس نمیشه اطمینان داشت که درست هست یا نه

جیل:اگه امر دیگه ای ندارید اجازه بدی تا من برم 

وسکر:میتونی بری در ضمن ساعت 12 ظهر جلسه داریم یادت نره

جیل:اما چون امروز کار ها کمتر بودن رئیس آیرونز اجازه داد تا ساعت 11 برم

وسکر:این بحص حمله 12 شب چیز بیخودی نیست که بشه ازش گذشت...به بقیه هم خبرشو بده


جیل از اتاق آلبرت وسکر خارج شد در دلش آشوبی همچون طوفان شدید برپا شده بود فکر این حمله ذهنش را داشت از درون میخورد شک به دلش افتاده بود که نکند کار رئیس گروه آبرت وسکر باشد به هر حال به بقیه اعضای stars که شامل حال:ربکا چیمبرز..کریس ردفیلد..لیان کندی..برد ویکرز...رافائل سالیمان بود اطلاع داد.

 

 

خب این از پارت اول با لایک و کامنت هاتون نشون بدید که خوشتون میاد از این رمان یا نه منتظرم تا پارت بعد بایی...........